مرجع تصویب : هیات عمومی دیوان عدالت اداری | سه شنبه 4 آبان 1400 | ||
شماره ویژه نامه : 1467 | سال هفتاد و هفت شماره 22312 | ||
شماره 9803856 1400/06/10 بسمه تعالی جناب آقای اکبرپور رییس هیات مدیره و مدیرعامل محترم روزنامه رسمی جمهوری اسلامی ایران یک نسخه از رای هـیات عمومی دیوان عدالت اداری به شماره دادنـامه های 140009970905811317 و 140009970905811318 مورخ 1400/05/12 با موضوع: «ابطال بخشنامه شماره 636/111/9001ـ 1398/09/07 رییس دادگستری شهرستان شهریار مبنی بر اینکه دفاتر خدمات قضایی مکلفند از پذیرش دادخواست وکیل بدون درج مبلغ حقالوکاله خودداری کنند» جهت درج در روزنامه رسمی به پیوست ارسال میگردد. مدیرکل هیات عمومی و هیاتهای تخصصی دیوان عدالت اداری ـ یدالله اسمعیلی فرد تاریخ دادنامه: 1400/05/12 شماره دادنامه: 1318 ـ 1317 شماره پرونده: 9902337 و 9803856 مرجع رسیدگی: هیات عمومی دیوان عدالت اداری شاکیان: آقایان سیدمهدی حجتی و پرویز شاه محمدی موضوع شکایت و خواسته: ابطال بخشنامه شماره 636/111/9001ـ 1398/09/07 رییس دادگستری شهرستان شهریار گردش کار: شاکیان به موجب دادخواستهای جداگانهای ابطال بخشنامه شماره 636/111/9001ـ 1398/09/07 رییس دادگستری شهرستان شهریار را خواستار شده اند و در جهت تبیین خواسته اعلام کرده اند که: " اولا: دفاتر خدمات قضایی نیروهای تحت امر رییس دادگستری شهرستان محسوب نمی شوند و هرگونه دستورالعملی در خصوص عملکرد این دفاتر میبایست با توجه به مفاد «آییننامه اجرایی ایجاد دفاتر خدمات الکترونیک قضایی و کانون آنها» بالاخص مواد 22 به بعد این آییننامه توسط اداره کل خدمات قضایی و کانون دفاتر خدمات الکترونیکی قضایی به این دفاتر ابلاغ شود و رییس دادگستری شهرستان، چنین اختیاری از حیث تعیین تکلیف نحوه پذیرش دادخواست توسط دفاتر خدمات الکترونیکی قضایی را ندارد. ثانیا: در هیچ یک از قوانین و مقررات موجود رییس دادگستری شهرستان وظیفهای از حیث حراست از حقوق مالی دولت به لحاظ نظارت بر نحوه پرداخت و دریافت مالیات نداشته و سازمان امور مالیاتی، متکفل این موضوع است. ثالثا: رییس دادگستری شهرستان شهریار بخشنامه خویش را مستند به ماده 103 قانون مالیاتهای مستقیم کرده و از این حیث وکلای دادگستری را ملزم به ارایه قرارداد حقالوکاله خصوصی با موکل به دفاتر خدمات الکترونیکی قضایی کرده است، این در حالی است که تکلیف مقرر در ماده 103 قانون مالیاتهای مستقیم ناظر بر درج رقم حقالوکاله در متن وکالتنامه است و از مقررات ماده مرقوم تکلیفی دایر بر ارایه قرارداد مالی علی حده علاوه بر وکالتنامه استنباط نمی گردد. رابعا: به موجب آرا شماره 744 الی 742 و 825 ـ 1395/09/30 هیات عمومی دیوان عدالت اداری حتی بر مبنای مقررات ماده 103 قانون مالیاتهای مستقیم، عدم درج رقم حقالوکاله در وکالتنامه وکیل صرفا از موجبات صدور اخطار رفع نقص توسط دفتر دادگاه است نه از موجبات عدم پذیرش دادخواست. خامسا: به موجب رای وحدت رویه شماره 780 ـ 1398/07/02 هیات عمومی دیوان عالی کشور نیز عدم درج رقم حقالوکاله در وکالتنامه مختص وکلای دادگستری صرفا از موجبات صدور اخطار رفع نقص است و لذا هیچ یک از مراجع قضایی علاوه بر اینکه نمی تواند به واسطه عدم درج رقم مبلغ حقالوکاله در متن وکالتنامه از پذیرش دادخواست تقدیمی توسط وکیل امتناع کند به طریق اولی نمی تواند به واسطه اینکه قرارداد مالی خصوصی میان وکیل و موکل ضمیمه وکالتنامه نیست از پذیرش دادخواست یا شکایت استنکاف نماید. سادسا: استناد ریاست دادگستری شهرستان شهریار به ماده 32 قانون وکالت (مصوب 1315) نیز نه تن ها توجیه کننده الزام وکلای دادگستری به ارایه قرارداد مالی مجزای از وکالتنامه نیست، بلکه ماده مرقوم مادهای منسوخه بوده و قابلیت استناد خویش را بنا به دلایل آتی الذکر از دست داده است چرا که: الف ـ ماده 24 لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب 1333/12/05 آن قسمت از مقررات قانون وکالت سال 1315 را که با لایحه قانونی استقلال کانون وکلا مغایرت دارد نسخ کرده است. مطابق قسمتی از ماده 32 قانون وکالت مصوب سال 1315 قرارداد حقالوکاله باید مطابق نمونهای باشد که از طرف وزارت عدلیه تعیین میشود و در ماده 33 همان قانون مقرر شده است که قرارداد حقالوکاله که به موجب نظام نامه وزارت عدلیه معین میشود باید به ترتیب تصاعد، نسبت به مدعی به و نسبت به مراحل محاکم بدایت و استیناف و تمییز معین شود. متعاقب تصویب لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری و خروج کانون وکلا، از تحت نظارت وزارت عدلیه، ماده 32 قانون وکالت در قسمتی که مقرر میداشت قرارداد حقالوکاله باید مطابق با نمونهای باشد که از طرف وزارت عدلیه تعیین میشود و آن قسمت از ماده 33 همان قانون که مقرر میداشت: «قرارداد حقالوکاله به موجب نظام نامه وزارت عدلیه تعیین میشود» نسخ و از درجه اعتبار ساقط گردید و به همین دلیل نیز متعاقب استقلال کانون وکلای دادگستری، نه وزارت عدلیه وقت و نه وزارت دادگستری، دخالتی در تنظیم و ارایه نمونه قرارداد حقالوکاله وکلای دادگستری نداشته اند و نمونهای نیز در این خصوص وجود ندارد. ب ـ ماده 19 لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری که مقرر میدارد: «میزان حقالوکاله در صورتی که قبلا بین طرفین توافق نشده باشد طبق تعرفهای است که به پیشنهاد کانون و... معین خواهد شد» جایگزین ماده 33 و 32 قانون وکالت شده و مادتین مرقوم را نسخ کرده است چرا که در ماده 19 قانون صدرالاشعار، صراحتا فرض عدم وجود قرارداد حقالوکاله مستقل بین وکیل و موکل پیش بینی شده است و قانونگذار حالتی را در نظر گرفته است که طرفین اساسا توافق و قراردادی در مورد میزان حقالوکاله ندارند و به تبع آن، میزان حقالوکاله راتابع تعرفه مقرر نموده است. از این رو هنگامی که قانونگذار عدم تنظیم قرارداد مالی مستقل از وکالتنامه را تجویز نموده است. پ ـ در بند 4 ماده 80 آییننامه لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری نیز فرم عدم وجود قرارداد حق الوکاله بین وکیل و موکل پیش بینی شده و چنین مقرر شده است که «اگر در مواردی که قرارداد در بین نباشد، وکیل زاید بر تعرفه مبلغی از موکل دریافت نماید، به مجازات انتظامی درجه 4 محکوم میشود» و لذا محرز و مسلم است برخلاف مقررات ماده 32 قانون وکالت که وجود قرارداد حقالوکاله را در هر حال ضروری دانسته بود آییننامه لایحه قانونی استقلال کانون و ماده 19 لایحه قانونی استقلال کانون وکلا فرض عدم وجود قرارداد حقالوکاله را بین وکیل و موکل را پذیرفته است. ت ـ در ماده 1 آییننامه تعرفه حقالوکاله، حقالمشاوره و هزینه سفر وکلای دادگستری (مصوب 1385/04/27 ریاست قوه قضاییه) با تاکید بر ماده 19 لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مقرر شده است: «در تعیین حقالوکاله در صورتی که قرارداد در بین نباشد، در مورد محکوم علیه مالیات و سهم تعاون این تعرفه معتبر خواهد بود..» و بدین ترتیب در آییننامه فوقالاشعار نیز فرض عدم وجود قرارداد مستقل حقالوکاله مورد پذیرش قرار گرفته است. سابعا: ماده 2 آییننامه تعرفه حقالوکاله، حقالمشاوره و هزینه سفر وکلای دادگستری مقرر داشته است «اگر به موجب قرارداد فی مابین مبلغ حقالوکاله مازاد بر تعرفه تعیین شده باشد، درج این مبلغ در وکالتنامه و ارایه آن جهت ابطال تمبر علیالحساب مالیاتی لازم خواهد بود...» بدین ترتیب بر مبنای مقررات این ماده حتی بر فرض وجود قرارداد حقالوکاله نیز وکلای دادگستری الزامی به ارایه قرارداد حقالوکاله به مرجع قضایی نداشته و صرفا مکلف اند میزان و رقم حقالوکاله را در متن وکالتنامه خویش و در ردیف پیش بینی شده در وکالتنامه بابت درج این رقم ذکر نمایند واز این رو نمی توان ایشان را ملزم به ارایه قرارداد حقالوکاله به دفاتر خدمات الکترونیکی قضایی یا مراجع قضایی در زمان تقدیم دادخواست یا شکواییه و یا در حین رسیدگی و در زمان اعلام وکالت نمود. ثامنا: ماده 53 قانون آیین دادرسی مدنی، موارد توقیف دادخواست آن هم توسط دفتر دادگاه مرجوع الیه را احصا نموده و قطع نظر از آن که رییس دادگستری شهرستان یا معاونت ارجاع، از جمله مقاماتی نیستند که حق توقیف دادخـواست و یا عـدم پذیرش آن را داشته باشند هیچ مقامی نمی توانـد علاوه بر موارد مصرح در قانون اشخاص را ملزم بـه ارایه مستنداتی نماید که رسیدگی به دعوا قایم به ارایه مستندات نیست کما اینکه ماده 59 قانون آیین دادرسی مدنی نیز، صرف ارایه تصویر وکالتنامه را برای طرح دعوی کافی دانسته و الزام ریاست دادگستری شهرستان شهریار، مغایر با مواد قانونی مورد اشاره است. تاسعا: بررسی دادخواست وضمایم و تکمیل آن از وظایف دادگاه مرجوع الیه است و دخالت در این روند به نوعی دخالت در امر قضایی بوده و با استقلال دادرسان منافات دارد. بنا علیهذا نظر به مراتب مذکور و شرایط موصوف بدوا با عنایت به اینکه اجرای مفاد بخشنامه ریاست دادگستری شهرستان شهریار ممکن است باعث ورود ضرر به اشخاص حقیقی یا حقوقی بالاخص در مواردی که موضوع خواسته ملازمه با دادرسی فوری مانند دستور موقت یا صدور قرار تامین خواسته دارد و از طرفی وکلای غیرحوزه شهریار که به صورت موردی ممکن است در آن حوزه قضایی مبادرت به قبول وکالت کنند و از مفاد بخشنامه صادره بی اطلاع باشند نتوانند در جهت احقاق حقوق موکلین خود بالاخص در مواردی که فوریت رسیدگی اقتضای تسریع در روند امر ارجاع را دارد اقدامات لازم را به واسطه بار کردن چنین تکلیفی در اسرع وقت به انجام رسانند، لذا بدوا به استناد مواد 36، 35 و 34 قانون آیین دادرسی و تشکیلات دیوان عدالت اداری استدعای صدور دستور موقت دایر بر توقف اجرای مفاد بخشنامه موضوع شکایت تا زمان رسیدگی و تعیین تکلیف نهایی در هیات عمومی دیوان عدالت اداری و متعاقبا استدعای رسیدگی و صدور حکم بر ابطال بخشنامه شماره 636/111/9001ـ 1398/09/07 ریاست دادگستری شهرستان شهریار را دارم." متن بخشنامه مورد اعتراض به شرح زیر است: " به کلیه مدیران دفاتر خدمات قضایی حوزه قضایی شهریار سلام علیکم به منظور حـراست از حقوق مـالی دولت و التزام وکلای دادگستری به انجام تکالیف مصرح قانونی مقرر میدارد از مـورخ 1398/09/05 پذیرش دادخـواست از جانب کلیه وکلای دادگستری علاوه بر ارایه وکالتنامه با درج مبلغ حقالوکاله (نه عبارت طبق تعرفه) که تصریح ماده 103 قانون مالیاتهای مستقیم است منوط به ارایه قرارداد مالی جداگانه بین وکیل و موکل صرفا راجع به آن پرونده بوده و نیروهای تحت امر مکلف به اخذ و ارسال آن به عنوان ضمایم دادخواست میباشد. مجددا تاکید میشود از پذیرش دادخواست وکیل بدون درج مبلغ حقالوکاله در وکالتنامه و ارایه قرارداد مالی جداگانه که تکلیف مصرح ماده 32 قانون وکالت بوده خودداری شود در غیراین صورت علاوه بر اعاده دادخواست به دفاتر مربوطه مطابق مقررات اقدام خواهد شد. همچنین علیرغم ایجاد واحد ابطال تمبر مالیاتی در دفاتر خدمات قضایی تهران و برخی حوزههای همجوار ظاهرا برخی از دفاتر خدمات شهریار هنوز واحد ابطال تمبر مالیاتی را راه اندازی نکرده و دادخواست وکیل را بدون ابطال تمبر در وکالتنامه به مرجع قضایی ارسال مینمایند. مقرر میدارد حداکثر تا پایان ماه جاری (آذرماه 98) نسبت به راه اندازی واحد ابطال تمبر اقدام در غیراین صورت از پذیرش و ارسال دادخواست وکیل با این وضعیت ممنوع خواهد شد. ابوالقاسم مرادطلب ـ رییس دادگستری شهرستان شهریار" در پاسخ به شکایت مذکور، رییس دادگستری شهرستان شهریار به موجب لایحه شماره 3856 ـ 98 ـ 3 مورخ 1399/02/17 توضیح داده است که: " 1ـ متاسفانه دفتر خدمات قضایی شهریار به دلیل نقص در زیرساختهای موجود وعدم پیش بینی تمهیدات لازم برای تاسیس واحد ابطال تمبر وکلا و به لحاظ عدم اختیار برای نپذیرفتن دادخواست ها و شکایات وکلای دعاوی، وکلا را بدون ابطال تمبر مالیاتی ثبت و از طریق سامانه مکانیزه الکترونیکی برای محاکم ارسال مینماید با این توجیه که بعد از ارجاع پرونده به شعبه قضات یا کارمندان دفتر شعبه به وکلا در خصوص ابطال تمبر مالیاتی در واحد ابطال تمبر دادگستری شهریار تذکر داده یا خودشان با تکیه بر وجدان واخلاق حرفهای با یادآوری این موضوع نسبت به انجام وظیفه خود اقدام نمایند، در حالی که به استقرا ضریب به تام و تجربه عینی اعلام میدارد که وکلا غالبا از انجـام این تکلیف با نیت نفع شخصـی یا فراموشی خـودداری می نمودند و تصور کنید کـه در این وضعیت یازده شعبه حقوقی، هفت شعبه کیفری 2 (سایر شعب دادیاری و بازپرسی و دادسرا) میبایست در بدو امر برای تمام پرونده ها اخطار رفع نقص ارسال نماید. صرف نظر از اینکه اخطار رفع نقص در شکایات کیفری موضعی ندارد و اینکه چه ضمانت اجرایی در پی خواهد داشت محل بحث نیست. 2ـ با تتبع و تجربه به چندین سال خدمت در دستگاه قضا بیان میدارد که کمتر وکیلی با تعرفه مصوب قبول وکالت نموده و غالبا با اخذ مبالغ کلان از مردم و موکلین و عدم تصریح به آن برای شفافیت و پرداخت مالیات، حقوق عامه را به وضوح تضییع مینمایند تا جایی که رییس جدید سازمان امور مالیاتی در اظهار نظری فرار مالیاتی وکلا را بیش از چهارهزار میلیارد تومان و رییس کمیسیون حقوقی ـ قضایی مجلس شورای اسلامی (قاعدتا با تکیه بر آمار مرکز پژوهشهای مجلس) فرار مالیاتی وکلا را بالغ بر دوازده هزار میلیارد تومان بیان نمودند. صرف نظر از اینکه تثبیت و جا انداختن درج رقم حقالوکاله در وکالتنامه ها توسط وکلا و عدم درج (طبق تعرفه) بسیار زمان برده و یا مقاومت این گروه واقع شد و هنوز نیز بخش قابل توجهی از وکلا با سو استفاده از ناآگاهی و عدم توجه همکاران قضایی و اداری به این رویه غلط خود ادامه میدهند، آیا پذیرش ارقام تعرفه حقالوکاله و درج آن توسط وکلا در وکالتنامه در وضعیت اقتصادی فعلی جامعه و تورم موجود توهین به شعور و فهم دستگاه قضا نیست؟ آیا منطقی است وکیلی برای یک پرونده تامین خواسته یا ابطال سند و... با درج عبارت طبق تعرفه یا 000/30 تومان و ابطال تمبر 1500 تومان اقدام به پیگیری پرونده نماید؟ آیا هزینه رفت و آمد وکیل بیش از این نیست؟ آیا عامه مردم به حقوق خود و این اظهارات خلاف واقع وکلا آگاهند؟ ممکن است گفته شود در این فرض ارایه قرارداد مالی چه نفعی دارد؟ خب وکیل یک قرارداد علی حده با موکل نا آگاه تنظیم و با درج همان مبلغ در وکالتنامه به سو استفاده خود ادامه میدهد در حالی که اولا: باز هم به تجربه عرض می کنم بخش قابل توجهی از وکلا در این حالت به دلیل بی توجهی و ناآگاهی و یا به لحاظ اخلاقی و وجدانی مبلغ حقیقی حقالوکاله را بیان می نمایند اینجا در صورت ارایـه قرارداد مالی با رقم طبق تعرفه یا کمتر از میزان واقعی اولا: موکلین کـه غالبا اسناد تجاری یا عادی را بابت تضمین و حقالوکاله به وکلا داده اند، میتوانند در مبنا و مشا این اسناد ایراد کرده و التزام به آن معاف شوند. ثانیا: درصورت کشف واقع جرم (موضوع ماده 201 سابق قانون مالیاتهای مستقیم و ماده 274 فعلی این قانون) و تخلف انتظامی وکلا کشف شود. ثالثا: ممیزان مالیاتی با این اسناد امکان ارزیابی دقیق از درآمد وکلا داشته باشند. مشخص است که تکلیف و صراحت قانونگذار در ماده 32 قانون وکالت بسیار حکیمانه و مبتنی بر مصالح و مفاسد بوده است. تنظیم و ارایه قرارداد مالی برای حفظ حقوق موکل، حقوق مالیاتی دولت و حتی حقوق شخصی وکیل موثر است. قطعا اگر موکلی برخلاف تعهد قراردادی حقوق وکیل خود را نپردازد حق الزام وکیل به انجام تعهد مبتنی بر قرارداد وکالت پابرجاست. همان طور که مستحضرید طرح یک دعوا مراحل مختلفی اعم از بدوی، واخواهی، تجدیدنظر، فرجام خواهی، اجرای احکام و... دارد که قطعا وکالت در هر مرحله، وکیل را مستحق دریافت اجرت مینماید. تنظیم یک وکالتنامه در ابتدا و اخذ کپی از آن با همان مندرجات و ابطال تمبر برای سایر مراحل دادرسی که رویه شایع و غالب وکلا میباشد منطقی و قانونی است؟ آیا یکی از مبانی تکلیف به تنظیم قرارداد مالی به همین مسیله یعنی تفکیک حقالزحمه و حقالوکاله یک دعوا در مراحل مختلف به تناسب اهمیت و حجم کار آن مرحله از دادرسی بر نمی گردد؟ هیچ یک از آرا مستندات شاکی ارتباطی به لغو تکلیف مصرح قانونی وکلا برای ارایه قرارداد مالی جداگانه مذکور در ماده 32 قانون و کالت ندارد. رای وحدت رویه، 78 هیات عمومی دیوان عالی کشورو آرا مسبوق دیوان عدالت اداری راجع به اخطار رفع نقص چه ارتباطی به تکلیف مصرح در ماده 32 قانون وکالت و قرارداد مالی وکلا دارد؟ عمده دلیل یا بهتر بگویم تن ها دلیل شاکی ماده 19 لایحه قانونی استقلال کانون وکلا میباشد که به نظر میتوان از آن برداشت کرد که تنظیم قرارداد مالی بین وکیل و موکل اختیاری است نه الزامـی و به نوعی قایل به نسـخ ضمنی مـاده 32 قانون مـذکور میباشند در حـالی که این مطلب صرفا در حد یک نظریه و دکتریـن بوده و مـوافقین و مخالفینی دارد، ضمن اینکه قانون مـادر و اصلی در این زمینه قانون وکالت میباشد و ماده 19 مذکور صرفا در مقام بیان یک فرض خاص بوده است. شاکی که بیان نداشته اند در پروندهای استثنایا قبل از توافق راجع به حقالوکاله با موکل قصد اعلام وکالت داشته و به ایشان تکلیف شده که میبایست قرارداد مالی ارایه دهد بلکه ایشان مدعی اند مطلقا وکلا تکلیفی به تنظیم قرارداد مالی نداشته و ماده 32 قانون وکالت نسخ ضمنی شده که این نظر با صراحت ماده 32 قابل پذیرش به نظر نمی رسد. استناد به مواد 1و 2 آییننامه تعرفه حقالوکاله نیز مفید به مقصود شاکی نیست. آن که اولا آییننامه از حیث سلسله مراتب دون قانون موضوعه بوده و تاب تعارض با قانون را ندارد. ثانیا: موارد مذکور در آییننامه در مقام رفع تکلیف قانونی وکلا نبوده است. ضمن اینکه به تصریح قسمت انتهایی ماده 2 آییننامه مذکور و قانون نظارت بررفتار قضات تکلیف به نظارت و بررسی این موارد دارند. قطعا دستورالعمل صادره در جهت صیانت از قانون مبتنی بر قانون و حفظ حقوق عامه بوده و اغراض دیگری در کار نبوده است. در پایان به جهت نارسایی نگارش در رساندن حق مطلب پیشنهاد میشود امکان مراجعه حضوری و توضیح شفاهی با ارایه مستندات و شواهد عینی برای اعضا هیات فراهم شود و به موضوع با تمام ابعاد و آثار آن عنایت شود. تنظیم قرارداد در روابط بین سه گروه آثار و فلسفه وجودی خود را در سیر رویه قضایی و دعاوی نشان داده است. 1ـ رابطه کارگر و کارفرما 2ـ زوج و زوجه 3ـ وکیل و موکل و قطعا قانونگذار در ماده 32 قانون وکالت حکیمانه به موضوع نظر داشته است. اتخاذ شود. " هیات عمومی دیوان عدالت اداری در تاریخ 1400/05/12 به ریاست معاون قضایی دیوان عدالت اداری در امور هیات عمومی و با حضور معاونین دیوان عدالت اداری و روسا و مستشاران و دادرسان شعب دیوان تشکیل شد و پس از بحث و بررسی با اکثریت آرا به شرح زیر به صدور رای مبادرت کرده است. رای هیات عمومی اولا: به مـوجب آییننامه اجـرایی ایجاد دفاتر خـدمات الکترونیک قضایی و کانون آنها مصوب 1396/12/26 رییس قوه قضاییه، دفاتر خدمات الکترونیک قضایی زیرنظر مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه و اداره کل دفاتر خدمات الکترونیک قضایی فعالیت میکنند و به موجب بند (هـ) ماده 22 آییننامه مذکور، نظام نامه ها، شیوهنامهها و دستورالعملهای اجرایی، نظارتی، فنی و مالی مورد نیاز دفاتر خدمات الکترونیک قضایی با پیشنهاد شورای مشورتی دفاتر خدمات الکترونیک قضایی از طریق اداره کل مذکور به تصویب رییس مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضاییه میرسد و از این رو رییس دادگستری شهرستان شهریار فاقد صلاحیت صدور بخشنامه معترض عنه برای دفاتر خدمات قضایی حوزه قضایی شهریار است. ثانیا: برمبنای مواد 53 و 54 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب سال 1379 در صورت وجود نقص در دادخواست و ضمایم آن، مدیر دفتر دادگاه دادخواست را قبول و اخطار رفع نقص صادر میکند و به موجب بند 5 دستورالعمل شماره 500/15604/9000 ـ 1399/08/24 معاون حقوقی و امور مجلس قوه قضاییه که در راستای اجرای بخشنامه شماره 100/30595/9000 ـ 1399/02/30 رییس قوه قضاییه درخصوص نظارت بر وکلای دادگستری و به منظور حسن اجرای آن صادر شده، مقرر گردیده است که: «در اجرای بند 3 بخشنامه صدرالذکر و مواد 2 و 3 آییننامه تعرفه حقالوکاله، حقالمشاوره و هزینه سفر وکلای دادگستری مصوب 1398/12/28 ریاست قوه قضاییه، مراتب به کانونهای وکلا و مراکز وکلا، کارشناسان رسمی و مشاوران خانواده قوه قضاییه ابلاغ شود تا وکلای دادگستری مبلغ دقیق حقالوکاله را در فرم وکالتنامه و قرارداد وکالت درج و از ذکر عباراتی مانند طبق تعرفه یا طبق توافق خودداری کنند. همچنین در اجرای ماده 4 آییننامه مذکور و رای وحدت رویه شماره 780 ـ 1398/06/26 هیات عمومی دیوان عالی کشور مدیران دفاتر محاکم در مورد این قبیل وکالتنامهها اخطار رفع نقص صادر کنند» و بنابراین برمبنای موازین حقوقی مذکور، عدم درج مبلغ حقالوکاله در وکالتنامه منتهی به صدور اخطار رفع نقص توسط مدیران دفاتر محاکم خواهد شد و حکم به عدم پذیرش دادخواست وکیل بدون درج مبلغ حقالوکاله در وکالتنامه که برمبنای بخشنامه مورد شکایت مقرر شده، با مواد 53 و 54 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی مصوب سال 1379 نیز مغایرت دارد و بنا به مراتب فوق، بخشنامه شماره 636/111/9001ـ 1398/09/07 رییس دادگستری شهرستان شهریار خارج از حدود اختیار و خلاف قانون است و مستند به بند 1 ماده 12 و ماده 88 قانون تشکیلات و آیین دادرسی دیوان عدالت اداری مصوب سال 1392 ابطال میشود. هیات عمومی دیوان عدالت اداری معاون قضایی دیوان عدالت اداری ـ مهدی دربین |